0:00
0:00

غدیر چشمه ای در کویر

غدیر چشمه ای در کویر
غدیر چشمه ای در کویر

انتشارات: انتشارات نبأ

تعداد صفحات: 36

ناشر:

تست نشر مصطفی

معرفی کتاب

پدر گفت : « برویم ؟ » امامحمّد دلش می خواست بماند.تا وقتی که رنگ نارنجی غروب، پشت ساختمانهای بلند و خاکستری شهر گم بشود. گفت : « فقط نیم ساعت دیگه... » اما حالا پدرایستاده بود ونگاهش می کرد : « باید شیرینی هم بخریم.امشب قنادی ها غلغله است، اگر دیر برسیم، به شیرینی نمی رسیم. » و خندید. محمّد با اکراه از روی نیمکت بلند شد : « فردا نمی توانیم بیاییم کوه ؟ » هنوزنگاهش دنبال قرص نارنجی خورشید بود.